کد مطلب:151490 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:180

طلیعه ی حرکت
واپسین موضعگیریهای امام حسین - علیه السلام - در برابر معاویه، طلیعه ی تحركی مخالف، بر ضد نقشه ها و برنامه های معاویه به شمار می آمد.

امام حسین - علیه السلام - سخن هیچیك از كسانی را كه او را به خلع كردن معاویه فرامی خواندند، نپذیرفت؛ زیرا او میثاقهای برادرش امام حسن - علیه السلام - را پی می گرفت، و خود از كسانی بود كه برنامه ی صلح با معاویه امضا نهاده بود، و اگرچه معاویه آن پیمان را نقض كرده و در مواردی متعدد، با بندهای صلحنامه مخالفت ورزیده بود، با زیركی و نیرنگ پیراهنی از تزویر به تن كرده بود كه به آسانی دریده نمی شد. معاویه، با بردبار نمائی و تظاهر و با استمداد از راویان جاعل حدیث و حقه بازان داعیه دار علم و صحابت و زهد، مردم را می فریفت و نزد عامه ی بی بصیرت پایگاهی یافته بود كه تعرض به آن بسهولت شدنی نبود.

ولی امام حسین - علیه السلام - از موضوع منصوب شدن یزید از جانب معاویه به پادشاهی، و این كه معاویه مردم را به بیعت با یزید واداشت، بهره برد؛ چه، این رفتار مخالفتی آشكار با یكی از بندهای صلحنامه بود، و افزون بر این، با قوانین و رسوم متداول میان مسلمانان هم مخالفت داشت. شیوه ای كه او برای خلافت پس از خود مطرح ساخت، بدعت آمیز بود و پیش از وی نظیر نداشت؛ و این امر حتی بر عامه ی مردم پوشیده نبود.

وانگهی، خود «یزید» هم به هیچ روی، اهلیت چنین منصب حساسی را نداشت، بلكه به باده خواری و بازی و زشتكاری بی پرده پیش همگان، معروف بود.

همین ناسازگاریها و نابهنجاریها، در اتخاذ یك موضع اصولی به امام حسین - علیه السلام - یاری رسانید و - چنانكه روایتگران گزارش كرده اند - امام - علیه السلام - این اتخاذ موضع را مبدء جنبش قرار داد؛ گفته اند:


[ص 197] هنگامی كه معاویه بن ابی سفیان از برای یزید بن معاویه با مردمان بیعت نمود، حسین بن علی بن ابی طالب از كسانی بود كه از برای او بیعت نكرد. [1] .

با آنكه اهداف امام، برای معاویه و حتی برای مروان و كسانی كه دوره اش كرده بودند، روشن بود، و حتی ایشان از بیمها و گمانهاشان در این باب كه امام در اندیشه ی جنبش است و به تعبیر ایشان «خیالی در سر دارد» یا «آماده ی فتنه است» و مانند آن، آشكارا سخن رانده بودند، به اقدام خاص و آشكار بر ضد امام دست نیازیدند. شاید معاویه می كوشید به شیوه ی بدسگالانه و نیرنگ بازانه ی ویژه ی خود، آن حضرت را به شهادت برساند، ولی سرعت رخدادها و رسیدن اجل او را بدین كار مهلت نداد.

رویاروئی با حسین - علیه السلام - و جلوگیری از پیشرفت او، از واپسین وصایای معاویه به فرزندش یزید، و نیز از نخستین اقدامات و كوششهای خود یزید بود. در تاریخ آمده است:

[255 ص 199] معاویه در شب نیمه ی رجب سال شصتم بمرد، و مردمان از برای یزید بیعت نمودند؛ پس یزید با عبدالله بن عمرو بن اویس عامری به ولید بن عتبة بن ابی سفیان - كه بر مدینه گمارده شده بود - نامه نوشت كه: مردمان را بخوان و از برای من با ایشان بیعت كن، و از بزرگان قریش بیاغاز و باید اول كسی كه بیعت گرفتن را با او آغاز می كنی حسین بن علی بن ابی طالب باشد... [2] .

پس ولید بن عتبه، هماندم، نیمه شب، به حسین بن علی پیغام فرستاد.

اهتمام یزید، و تاكید او به بیعت گرفتن از حسین - علیه السلام - پیش از دیگران، و بدینگونه شتابیدن والی برای بیعت ستاندن، امری پیش اندیشیده و


برنامه ریزی شده از سوی دربار و درباریان بود. پس بناگزیر امام - علیه السلام - هم محاسبات جانب احتیاط را سنجیده بود و هنگامی كه والی از او بیعت خواست، نپذیرفت و - همانگونه كه در همان حدیث پیشین آمده است - به او فرمود: «تا بامداد می شكیبیم و می بینیم مردمان چه می كنند؛ آنگاه بسرعت برخاست و بیرون شد».

پیداست كه ولید، والی مدینه، در این كار بجد درگیر نبوده، یا انتظار چنین برخوردی را از امام نداشته است، زیرا وقتی كار با حسین - علیه السلام - به مشاجره ی لفظی كشید، ولید گفت: «با خروشاندن اباعبدالله، یك شیر را خروشاندیم».

این حقیقتی بود كه معاویه در زمان حیات از آن آگاه شده و به زبان رانده بود؛ اگرچه ولید تا امروز بدان پی نبرده بود.

ادامه ی حدیث پیشین، این است:

[ص 200] حسین همان شب به سوی مكه بیرون شد، و مردمان بامداد برخاستند و برای بیعت از برای یزید روان شدند؛ پس حسین را جستند و نیافتند! [3] .

بدینسان امام حسین - علیه السلام - از چنگ والی مدینه رهائی یافت؛ در حالی كه مروان بن حكم، دشمن كینه ورز آل محمد، در مدینه بود و در همان شب والی را تحریك و تحریض می كرد كه اگر حسین - علیه السلام - بیعت نكند، او را بكشد.

حسین - علیه السلام - به سوی مكه بیرون شد كه دورترین جا از این بحران بود، و بزودی، بخاطر نزدیكی موسم حج، حاجیان دسته دسته بدانجا می آمدند و بنابراین بستری گشاده تر و فراخ تر برای حركت تبلیغی در جهت مصلحت امت بود.



[1] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (136 / 7).

[2] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (138 / 7).

[3] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (138 / 7).